ایستاده به دور دست ها خیره شده

ضافت علیکم الارض بما رحبت...

این فعلای منفی...

این روزا خیلی دلم ایرانه. چند وقتی هست که دگ کنده شده و آروم و قرار نداره. بی تاب شده واس چیزایی که دیر و زود میان بالاخره. بی تاب شده واس اتفاق افتادنشون، واس بودنشون.

امروز هم کافه خیلی جات خالی بود، امروز چیذر خیلی به یادت بودم همش تو ذهنم بودی، راحله امروز نبودی بغض کردم جلو همه واس نبودنت، امروز خیابونا رو متر کردیم نبودی بخندیم از دستت، راحله انقلاب جات خالی یاد اون دفه، راحله راحله راحله....

از همه فعلای منفی خسته شدم، از نبودن و ندیدن و نیومدن خسته شدم

یکم باشم، یکم بمونم، یکم تموم شه این برزخ.




چند وقت بود دچار "نوشتنم نمیاد" شده بودم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
لژیونر دکمه

باهاره!

"سخنی با باهار"
باهار عزیزم!
ممنون که هرسال با اومدنت مجبورمون میکنی
عاشق تر شیم
عاشق شیم
یا حداقل ادای عاشقا رو دربیاریم
ممنون که باعث میشی کوچیک ترین تغییراتم ببینیم
شکوفه های درخت خونه ی مامان بزرگ ذوق زده مون کنه
بهمون یاد میدی خودمون باشیم هرچی که هسیم ، درسته که یه روز بارونیم یه روز آفتابیه گرمیم یه روز ابریم، ولی خودمونیم
ممنون که پاکی، یه دستی، آبیی
رنگی رنگیی ولی ساده ای
ممنون که دلبری!


رجب خوب خدا:)

باهار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
لژیونر دکمه

یاس فراگیر

وقتی مدت زیادیه درمورد خودتون حس مثبتی نداشتید , مفید بودن رو احساس نکردید ,  اثر داشتن را به چشم ندید , اون موقع است که یه زنگ خطر به صدا درمیاد. یه جا یه چیزی یه راهی رو دارید اشتباه میرید.تو خانواده احساس رضایت پدر و مادر رو به طور ملموس دریافت نکردید , از لحاظ درسی مدت زیادیه حداقل از نظر خودتون طعم موفقیت رو نچشیدید , تو روابط دوستی تون تاثیر گذاری رو ندیدید و در نتیجه احساس نیاز به وجودتون تو هاله ای از شک و تردید رفته , نتونستید کسی که دوست دارید رو خوشحال کنید و تو اون فرد میلی  به صحبت کردن با خودتون دیده نشده , از لحاظ اعتقادی و انسان بودن سکون رو احساس کردید و.... همه ی اینا انباشته شدنش روهم باعث یه یاس فراگیر تو وجودتون شده که احساس می کنید اصن چرا ادامه باید بدید. اگر بتونید با ریشه یابی کردن مشکل به منشا اش برسید که برد کردید ولی اگر اینقدر خسته اید که توان بلند شدن هم ندارید , آمادگی عادت به این حالت هارو داشته باشید و بدونید بدتر از این قرار حس کنید. بدتر از این حس کردنم ینی پرت شدن , بیشتر دور شدن , ینی امکان رسیدن به پوچی!




و من یتوکل علی الله فهو حسبه...




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
لژیونر دکمه

مرحله قلمبه شدن احساسات

من برای همه حسای عاطفی که بخاطر حضور وجود تو ایجاد میشن ولی برای وجود تو خرج نمیشن و طبق قانون پایستگی انرژِی یا هرچی اسمش بود از بین نمیرن بلکه  فقط از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشن تهوع دارم. بخاطر تبدیل شدنش به ببخشید اضافیه بعد از اخرین مکالمه ام با دوستم تهوع دارم. به خاطر تبدیل شدنش به جان در جواب پی ام نفر اول مخاطبای اخیر تلگرامم تهوع دارم. به خاطر تبدیل شدنش به یه توییت تهوع دارم. بخاطر تبدیل شدنش به عزیزم عزیزمای مصنوعی به جای اسم فلانی تهوع دارم. بخاطر رو دلم موندناش تهوع دارم. به خاطرخرج نشدناش تهوع دارم.
تهوع دارم ,  اشوبم , نسبت به خودم احساس خوبی ندارم و تو حتی جوابمم نمیدی!
میفهمی چی میگم؟





آآآه که بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست:) 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
لژیونر دکمه

خوابم میاد

چرا فقط دل من واست تنگ میشه؟تنگ میشه و سردم میشه و سردم میشه و سردم میشه اینقدری که سه تا پتو ام میپیچیم دور خودم بازم نبض سرما تو تنم میزنه.بهت فکر میکنم و مچاله تر میشم. چشمام سنگین میشه. خستگیه دل تنگی وجودم رو میگیره. انگار یه بار سنگین میاد رو شونه هام.

پتو رو میکشم رو صورتم...

خیلی خسته ام

خیلی نیستی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
لژیونر دکمه

نگرانی لحظه ای

گوشی موبایلتون رو خاموش کنید و ببینید چی واستون میمونه , کی میمونه ,  چی دارید که بخاطرش خوشحال باشید ناراحت باشید غصه بخورید یا بخندید! اگر هستن کسایی که بعد از حداکثر یکی دو روز متوجه غیبتتون میشن و بهتون به هر طریقی شده تماس میگیرن اون وقت شما حداقل روابط واقعی و قایل اتکایی دارید. آدمایی تو زندگی تون دارید که ته نگرانی شون نمیشه پیام "چی شده" تو تلگرام و امثالهم , اونها میان که ببیننتون.
گوشی تون رو خاموش کنید و حداقل درگیر مشکلات واقعی بشید که بعد از دست و پنجه نرم کردن باهاشون حداقل یه چیزی بهتون اضافه شده باشه:)
من امروز واقعا نگران زمان محدودم تو این دنیا شدم. ماها بارها و بارها شنیدیم فرستاده شدیم که یه امتحانی بشیم و برد کنیم تو دنیا. رشد کنید و از صفر بودن دربیایم. هدف این بوده و هست چرا که آخرش حتی خود این دنیا هم واسمون نمی مونه. تنها چیزی که بعد از تموم شدن مهلت مون برامون میمونه روحمونه و چیزایی که کسب کرده.
کاش یه بار برای همیشه به خودمون بیایم... کاش همین امروز یه ورق بچسبونیم به در کمدمون و روش بنویسیم همه چیز موقتی است و تمام خواهد شد...

شعار زده نگران:)

اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
لژیونر دکمه

#عشق_چیز_خطرناکی_است

#عشق_چیز_خطرناکی_است
گاها می شود شما یک روز صبح از خواب بیدار می شوید و اصن عشقتان می کشد از دنده ی چپ بلند شوید، اعصاب و هرآنچه وابسته به آن را تعطیل می کنید و برای اینکه یک علت کشکی حداقل برای حالتان داشته باشید یک دعوای ساختگی با مادر سر گیر دادن به لبه پاچه شلوارتان راه میندازید و خب حالا دیگر حداقل با دلیل محکمه پسندی رو دنده ی ناجور هستید.فاز غم برمیدارید و در راستای بدیه سوشیال مدیاها برای خودتان سخنرانی می کنید و حتما زیر لب می گویید یک روز بالاخره به زندگی واقعی برمیگردم، جواب پی ام هارا از دم نمی دهید، تماس هارا ریجکت میکنید و خودتان را گول می زنید فقط چون ساعت را میخواهید چک کنید این بی صاحاب را خاموش نمی کنید.بعد هم کل کلاس را یک لبخند کج طلبکارانه به استاد تحویل می دهید انگار بابت سرکلاسش نشستن به شما رشوه ای چیزی داده. روز به همین احوالات میگذرد و همچنان به روی خودتان نمی آورید مشکل اصلی چیست.در راه برگشت خانه ام درحالکیه پست های بی سر و ته کانال هارا با پوزخند رد می کنید یک نوتیف معجزه واری از دلبر مبنی بر "سلام:)" دریافت میکنید (که آآآه خدا میداند :) چه معنی خاک بر سری می دهد) و بعد گل از گلتان باز می شود و کاش همان صبح قبل از همه ی این بدل کاری ها وقتی از خواب بیدار شده بودید پیام می زدید "دلم تنگ شده..."

قسمت #2

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
لژیونر دکمه

نبودن تو

آب و هوا رو چک کردم از امشب هوا سرد میشه , حتی امروز صبحم دیدم برف و بارون بوده باید تو راه اذیت شده باشی. حتما راه افتادی آیت الکرسی خوندی دگ نه؟نگم که لباس گرم بپوش و حتما کلاه سرت کن , سرما میخوری. ولی خب نیستم که بگم. آب و هوا رو هم نمیدونم اصن چرا چک میکنم وقتی قرار نیست اصن بیام بهت یاداوری کنم. نمیدونم چرا در طول روز یادم میفته بیام درمورد فلان قضایا باهات صحبت کنم و سرش مسخره بازی دربیارم و بخندیم. حتی به جمله هایی ام که باید بگم فکر میکنم و با خودم دوره شون میکنم ولی خب نیستی!ولی خب نیستم.نمیدونم شبیه نیستن خودمه یا یکی دگ ولی نیستن تو خاص ترین حالت نیستنه ,  مثه خودته. غیر قابل پیش بینیه , بدون راه حله , گیجیه همین کم آوردن کلمه هاست.
دیشب وسط دعوا پگاه گفت بسه دگ مامان بازی ات تموم شد. بغض کردم چیزی نگفتم بهش ولی زور داشت واسم.پشیمون نیستم حتی باید بیشترم میذاشتم واست ولی این تهش لعنتی تهش خیلی زور داشت واسم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
لژیونر دکمه

توعه تو

درسته همه چی تموم شد , درسته از همین یک ساعت پیش قرار هر دقیقه اش با التماس بگذره , نگذره شایدم عشقش بکشه حتی وایسه ولی من یه معالمه ای کردم. همین پریشب بود شب لیله الرغایب که خدا رو با گریه هام التماس کردم...نمیدونم دگ چه قدر مرام بزاره واسم من فقط دگ خودشو دارم. فقط فقط خود خدا مونده واسم. میخوام مثه یه خواب حس کنم با صبرم به تو نزدیک میشم, میخوام مثه یه خواب امیدوار باشم. همین قدر تموم شدنی همین قدر "خواب دیدی خیره" :).



راستی چه زود کابوسام تعبیر شد. کابوس میدیدم دارم از دستت میدم. الکی میدوییدم التماست میکردم نرو.تعبیر شد همه اش

 در برابر تو فقط یه ذکر دارم "الیس الله بکاف عبده؟"


یاعلی

(شبیه تو)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
لژیونر دکمه

نحسی

دیشب بعد از اینکه رفت خوابید ,  نزدیکای ساعت هفت بود دگ از تخت پایین نیمدم تا همین صبح ساعت 11. گفته بودم باید بی حسیه بپره , دیر یا زود ولی فکر نمیکردم اینقدر زود!بی حسیه پرید , تو گوشی رو خوردم و گوشام قرمز شد! یه چیزی تو من نابود شد , خاموش شد , مرد. الان خالیه حفره است هیچی نیست. چشمام میسوزه ولی گریه نمیکنم.

مگه چی میشه آدم یه بار تو دنیای خودش بمیره؟یه بار برای همیشه. بالاخره ماها همه از یه جایی به بعد میمیریم , برا من یکم زود بود ولی انتظارشو میکشیدم.

جواب پگاه رو ندادم , از اکانت اینستاگرامم لاگ اوت شدم و حتی پاشدم بر خلاف عادتم مسواکم زدم. بوی کیکی که مامان پخته باعث نشد بخندم , جواب خواهرمم وقتی با تیکه گفت صبحت بخیر ندادم. سر سفره صبحانه مامان چهار بار پرسید چی شده گریه کردی؟سرم پایین بود چیزی نگفتم. اخر پرسید کسی مرده این چه قیافه ایه؟نگاش کردم بازم چیزی نگفتم. مهم نیست راستش.

تا شب که قرار پیک نیک باشیم رو نمیدونم چه کنم. برمیخوره به دوستام بخندن و من عکس العملی نشون ندم.

سه ماه و نیم جنگیدم , مردم زنده شدم آخرشم کل دوییدنام اسمش شد "بازی ام دادی":)

تموم شید یه بار برای همیشه

_سرده

_سرده:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
لژیونر دکمه